بهار توي وبلاگش قشنگ مي نويسه. شايد خيلي وقتها دوست نداشته باشم چيزايي كه ميگه ولي هميشه خوندنيه. يك چيزي بهم ميگه كه مي شناسمش.
ديروز در مورد سكس نوشته و اينكه چقدر ما رو تو ايران ازش مي ترسونن.
خيلي وقتها فكر مي كنم كه چرا ما هميشه فكر مي كنيم كه هر چيز لدت بخش ممنوعه. شايد قديمها چون بچه دار مي شدن بايد حتما ازدواج مي كردن كه بتونن بچه رو بزرگ كنن. ولي الان كه اصلا اينطور نيست. من مي تونم بهتون اطمينان بدم چون من كه تو اين هفت ساله بچه دار نشدم !:(
شايد بچه تر كه بودم،زمان دانشگاه همه چي خيلي بغرنج تر بود. اون وقع همه چي تو ايران قاطي تر بود. ولي الان ديگه خيلي مسئله حل شده تره. شايد چون من ديگه بيست و هفت سالمه و بين دختر و پسرهاي اين سن ديگه سكس انقدر چيز عجيبي نيست. يادمه پنج شش سال پيش هر وقت كه مي شد دو ساعت كسي خونه دوست پسرم نباشه ما حتي يك لحظه اش رو هم از دست نمي داديم. ولي الان ديگه اصلا اينجوري نيستم. نه فقط من ،بقيه پسرها و دخترهاي دوستم هم اينجوري نيستن. شايد ديگه كسي حرص نمي زنه.
شايد اصلا سكس بخاطر اين انقدر تو ايران معضل شده كه همه دارن همه اش حرصشو مي زنن.
ديروز در مورد سكس نوشته و اينكه چقدر ما رو تو ايران ازش مي ترسونن.
خيلي وقتها فكر مي كنم كه چرا ما هميشه فكر مي كنيم كه هر چيز لدت بخش ممنوعه. شايد قديمها چون بچه دار مي شدن بايد حتما ازدواج مي كردن كه بتونن بچه رو بزرگ كنن. ولي الان كه اصلا اينطور نيست. من مي تونم بهتون اطمينان بدم چون من كه تو اين هفت ساله بچه دار نشدم !:(
شايد بچه تر كه بودم،زمان دانشگاه همه چي خيلي بغرنج تر بود. اون وقع همه چي تو ايران قاطي تر بود. ولي الان ديگه خيلي مسئله حل شده تره. شايد چون من ديگه بيست و هفت سالمه و بين دختر و پسرهاي اين سن ديگه سكس انقدر چيز عجيبي نيست. يادمه پنج شش سال پيش هر وقت كه مي شد دو ساعت كسي خونه دوست پسرم نباشه ما حتي يك لحظه اش رو هم از دست نمي داديم. ولي الان ديگه اصلا اينجوري نيستم. نه فقط من ،بقيه پسرها و دخترهاي دوستم هم اينجوري نيستن. شايد ديگه كسي حرص نمي زنه.
شايد اصلا سكس بخاطر اين انقدر تو ايران معضل شده كه همه دارن همه اش حرصشو مي زنن.